برای آفتاب

بی تو مهتاب شبی . . . . . .

برای آفتاب

بی تو مهتاب شبی . . . . . .

اصفهون

آفتاب نوشت: 

برااااایت بنگاررررم تا ثبت همی گرددی براین لوووووووح محفففففوظ
گرمیخی بداااانی چرااصفهون شد اصفهون آ این میتونه واست یه دلیل باشت!سرانجام هرکس (به فتح کاف) کارش برای حل ظاهری معضلات به ورق زدن (کتاو ذهن) برسد چون نشاط شاعربلند مرتبه ی اصفهون خودمون چنین احکامی صادرفرماید صادر فرمودنی:
الف - اندرباب خلاصی ازتیرگی عمر:شب که خورشید جهان تاب نهان ازنظراست
قطع این مرحله با نور(مهی) بایدکرد
ب- اندرباب شکست‌ها و مصائب زندگی:آن بخت نداریم که فرزانه شویم
مقبول به کعبه، یا می‌خانه شویم
برخیز که بازسوی می‌خانه شویم
جامی بزنیم ومست و دیوانه شویم
ج- آن رباب پایان کار بی حاصل
ای عشق-آخرسخن پذیرت دیدم
آسوده وعاجز و فقیرت دیدم
(چل)سال همی لاف شنیدم ازتو
(آخردردست عقل اسیرت دیدم)

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد